لیست ۱۰ بازی کامپیوتری برتر ۲۰۲۵
سال ۲۰۲۵ با موجی از بازیهای خلاقانه، دنبالههای مورد انتظار و آثار مستقل جسورانه، یکی از پربارترین و تاثیرگذارترین سالها در صنعت بازیهای ویدیویی را رقم زد.
پس از سالها تأخیر و بلاتکلیفی، صنعت بازیهای ویدیویی در سال ۲۰۲۵ نفسی تازه کرد و با انتشار مجموعهای متنوع از آثار پرریسک، شخصی و بلندپروازانه نشان داد که تخیل، نوآوری و روایت قدرتمند بار دیگر به قلب این رسانه بازگشتهاند.
به گزارش فرارو به نقل از واشینگتن پست، پس از سالها تأخیر، بلاتکلیفی و توقفهای پیاپی، صنعت بازیهای ویدیویی سرانجام در سال ۲۰۲۵ نفسی عمیق کشید؛ سالی که میتوان آن را نقطهی رهایی و فوران خلاقیت دانست. اگر دوران همهگیری برای توسعه بازیها به مثابه گلوگاهی تنگ و خفهکننده بود، این سال زمانی بود که استودیوها با صدایی بلند، پروژههای معوقمانده، شخصی و گاه جسورانه خود را روانه بازار کردند.
در پی سالهایی پر از تغییر زمانبندی و عدم قطعیت، صنعت بازی با سیلی از عناوین مستقل عمیقاً شخصی، موفقیتهای غیرمنتظره و دنبالههایی که سالها در دست توسعه بودند، به مخاطبان بازگشت. بسیاری از استودیوها که مدتها درگیر بازنویسی برنامهها و انتظار بودند، بالاخره آثاری را عرضه کردند که هم از نظر فنی صیقلخوردهاند و هم از نظر هنری، هویتی مستقل و بیانگر دارند.
حجم و کیفیت انتشارها در این سال بهقدری بالا بود که پوشش کامل همه آنها تقریباً غیرممکن به نظر میرسید. برخی بازیها، همچون دنبالههای جاهطلبانه یا آثار مستقل خلاق، توجه بسیاری را جلب کردند و نشان دادند که این رسانه بار دیگر اشتهای خود را برای تخیل، خطرپذیری و تجربههای تازه بازیافته است. فهرست پیش رو، ۱۰ نمونه شاخص از این بازگشت پرقدرت را نمایندگی میکند.
۱۰. Xenoblade Chronicles X: Definitive Edition
این بازسازیِ کامل، جان تازهای به اثری میدهد که در زمان عرضه اولیهاش آنگونه که شایسته بود دیده نشد. بازی که نخستینبار در سال ۲۰۱۵ روی کنسول ناموفق Wii U منتشر شده بود، اکنون با بهبودهای فنی و بصری، فرصت یافته تا جاهطلبیهایش را بهطور کامل نمایش دهد. ترکیب دنیای گسترده نقشآفرینیهای غربی با ظرافت طراحی ژاپنی، در چشماندازهایی بیگانه و عظیم نمود پیدا میکند که بدون وقفه بارگذاری، پیش روی بازیکن گسترده میشوند. بازگشت به این بازی نشان میدهد که شاید این اثر، یک دهه جلوتر از زمان خود بوده است.
۹. Ghost of Yotei
این دنباله حماسی با تمرکز بر داستانی انتقاممحور، نشان میدهد که چگونه میتوان بدون اغراق و زیادهگویی، روایتی تأثیرگذار ارائه داد. دنیای بازی سرشار از رنگهای خیرهکننده است، اما روایت آن با اندوه، خویشتنداری و عمق احساسی پیش میرود. شخصیت اصلی، با اجرای صوتی قدرتمند، به داستان حالتی انسانی و ملموس میبخشد و حتی ساختار آشنای جهانباز، زیر بار عاطفی روایت، معنایی تازه پیدا میکند.
۸. Baby Steps
این بازی تجربهای متفاوت درباره ناپختگی، شکست و مسیر تحقیرآمیز رشد فردی ارائه میدهد. ناتوانی شخصیت در حتی ایستادن، به طنزی تلخ تبدیل میشود که بازتابی از کشمکشهای درونی انسان معاصر است. بازی در فضایی میان خنده و ناراحتی حرکت میکند و دقیقاً در همین ناحیه مبهم است که ایدههای عمیقتری درباره انگیزه، خودآگاهی و بلوغ شکل میگیرد.
۷. Ninja Gaiden: Ragebound
در میان تمام بازیهای سال، این عنوان نمونهای خالص از یک بازی اکشن کلاسیک است که بدون هیچ اما و اگری میتوان آن را به طرفداران قدیمی توصیه کرد. طراحی دقیق مبارزات، هر تردید بازیکن را آشکار میکند و تمرکز و انضباط را پاداش میدهد. ظاهر پیکسلی چشمنواز، سیستمی پیچیده از تعامل دشمنان و حرکتهای هوایی را در خود پنهان کرده است. این بازی یادآور این حقیقت است که خلوص مکانیکی همچنان یکی از ارزشهای بنیادین بازیسازی است.
۶. Death Stranding 2: On the Beach
این دنباله جاهطلبانه، اثری متافیزیکی و در عین حال امیدوارکننده است. اگر نسخه نخست درباره پیوند انسانها در پایان جهان بود، این قسمت به پیامدهای جهانی دگرگونشده میپردازد. عناصر عجیب و غافلگیرکننده، از طوفانهای تغییردهنده زمان تا ساموراییهای سایبورگ، همگی بر پایه منطق احساسی بنا شدهاند. بازی نشان میدهد که گاه غیرمنطقیترین جنبههای زندگی، صادقانهترین آنها هستند.
۵. Hollow Knight: Silksong
این عنوان، تکاملی سختگیرانهتر و در عین حال ظریفتر از شاهکار پیشین خود است. حرکات آکروباتیک شخصیت اصلی آزادی بیان بیشتری به بازیکن میدهد، اما در عوض دقت بالایی طلب میکند. دشواری بازی هدفمند است و زیر این سختی، جهانی آکنده از اندوه، زیبایی و موسیقی زیبا نهفته است. «سیلکسانگ» هم میدان آزمون است و هم سرود.
۴. Donkey Kong Bananza
این بازی نمایشی از جسارت فنی و خلاقیت بیمرز است. امکان حرکت و تخریب در تمام جهات، طراحی مرحلهای بیسابقه ایجاد کرده که مرزهای پلتفرمرهای سنتی را کنار میزند. ترکیب گیمپلی دقیق با آزادی خلاقانهای که یادآور بازیهای محبوب نسل جدید است، نتیجهای ارائه میدهد که آن را به یکی از درخشانترین عناوین نینتندو در سالهای اخیر تبدیل میکند.
۳. Clair Obscur: Expedition 33
این بازی بدون تردید یکی از مهمترین روایتهای سال را ارائه میدهد. ترکیب استراتژی نوبتی با واکنشهای آنی و بازخورد صوتی، مبارزات را به تجربهای فیزیکی و پرتنش بدل کرده است. در بطن داستان، تأملی لطیف درباره مرگ، خاطره و معنای زندگی در جهانی نهفته است که نیرویی مرموز، مفهوم گذر زمان را از آن حذف میکند.
۲. Split Fiction
این بازی دونفره، تجربهای خیرهکننده از همکاری ارائه میدهد؛ هم در روایت و هم در مکانیک. دو نویسنده گرفتار در جهانهای خیالی خود، باید میان ژانرهای علمیتخیلی و فانتزی حرکت کنند. درخشش بازی در این است که همکاری نهفقط ابزار پیشرفت، بلکه خودِ مضمون اصلی است. بازی تصویری دقیق از مشارکت خلاقانه، تضاد دیدگاهها و لحظات همافزایی ارائه میدهد.
۱. Silent Hill F
برترین بازی سال، در عین حال، ناآرامکنندهترین آن است. این عنوان وحشت اجتماعی را به تجربهای عمیقاً شخصی و خفقانآور تبدیل میکند. داستان، فشارهای اجتماعی، هویت و انتظارات تحمیلشده را به شکلی تدریجی و افشاگرانه به تصویر میکشد. ترس نه با صدا، بلکه با کشف لایههای پنهان شکل میگیرد و در تکرارهای متعدد، معناهای تازهای آشکار میشود. این بازی نمونهای کامل از پیوند روایت، مضمون و مکانیک است؛ جایی که هر کنش بازیکن، بخشی از ضربان قلب داستان میشود.
این فهرست نشان میدهد که صنعت بازی در سال ۲۰۲۵ نهتنها از رکود عبور کرده، بلکه بار دیگر توانسته قدرت تخیل، روایت و نوآوری خود را به رخ بکشد؛ سالی که بازیهای ویدیویی بار دیگر ثابت کردند چیزی فراتر از سرگرمی صرف هستند.